پوشیده از یک پارچه ای، (ناظم الاطباء)، کیل دارنده، آنچه از نمد پوشیده شده، (فرهنگ فارسی معین)، - سپر کیل دار، سپری که از موی بز پوشیده باشند، (فرهنگ فارسی معین) : بزد خشت بر سه سپر کیل دار گذشت و به دیگر سو افگند خوار، (شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 212)
پوشیده از یک پارچه ای، (ناظم الاطباء)، کیل دارنده، آنچه از نمد پوشیده شده، (فرهنگ فارسی معین)، - سپر کیل دار، سپری که از موی بز پوشیده باشند، (فرهنگ فارسی معین) : بزد خشت بر سه سپر کیل دار گذشت و به دیگر سو افگند خوار، (شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 212)
کلان شکم. (ناظم الاطباء). کسی که شکم کلان داشته باشد که آنرادر عرف هند، توندله خوانند. (آنندراج) : همی شد ز تشبیه اومعتبر فلک بودی از این شکم دارتر. ظهوری (از آنندراج). ، قرابه یا خم که قسمتی از آن فراخ باشد. (یادداشت مؤلف) ، جادار. (ناظم الاطباء)
کلان شکم. (ناظم الاطباء). کسی که شکم کلان داشته باشد که آنرادر عرف هند، توندله خوانند. (آنندراج) : همی شد ز تشبیه اومعتبر فلک بودی از این شکم دارتر. ظهوری (از آنندراج). ، قرابه یا خم که قسمتی از آن فراخ باشد. (یادداشت مؤلف) ، جادار. (ناظم الاطباء)
آنچه از نمد پوشیده شده. یا سپر کیل دار. سپری که از موی بز پوشیده باشند: بزر خشت بر سر سپر کیل دار گذشت و بدیگر سوا فکند خوار. توضیح کسره اضافت و صفی بمناسبت وزن شعر حذف شده (ایضا ح)
آنچه از نمد پوشیده شده. یا سپر کیل دار. سپری که از موی بز پوشیده باشند: بزر خشت بر سر سپر کیل دار گذشت و بدیگر سوا فکند خوار. توضیح کسره اضافت و صفی بمناسبت وزن شعر حذف شده (ایضا ح)